اتوبوس،اتوبوس،اتوبوست مبارک!
ما چند روزی رو شمال بودیم،برای برگشت برخلاف همیشه که از فرودگاه ساری میومدیم،اینبار از تهران بلیط داشتیم.
از اونجایی که از علاقه پرنیان به اتوبوس با خبر بودیم.مسافت شمال تا تهران رو با ایران پیما اومدیم.
پرنیان کلا یه بار سوار اتوبوس شده بود که خیلی کوچیک بود و یادش نمیومد.ولی اینبار که بهش گفتیم میخواهیم با اتوبوس بریم از صبحش خیلی خوشحال شد
هی پشت هم اصرار میکرد زودتر بریم،از جلوی در تکون نمیخورد میگفت زودتر وسایلتو جمع کن بریم
به هر حال ساعت دو شد و ما رسیدیم ترمینال و پرنیان با دیدن اتوبوس از شدت خوشحالی پاهاشو میکوبید به زمین،بالا پایین میپرید و به صورت خود جوش میخوند اتوبوس،اتوبوس،اتوبوست مبارک!
البته بعد از یه ربع خوابش برد تا آخر مسیر!
بعدش میگه مامان کامیون هم دوست دارم!
جونه مامانت این یکی رو بیخیال شو
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی